جهان بيني در قرآن كريم (2)
اگر مديريت و برنامه ريزي ، به دور از ايدئو لوژي ها و به ويژه به دور از عقايد مذهبي صورت گيرد ، شايد اصولا" جائي براي جهان شناسي و جهان بيني در آن باقي نماند ؛ به خصوص كه اعتقاد فقط به اين جهان خواهد بود ، و قيد و بندي در رعايت « شريعت » در آن نخواهد بود .
امٌا در يك نظام مذهبي ، چون جمهوري اسلامي ايران ، قاعدتا" دين و مذهب و بنابر اين جهان بيني مذهبي « اصل » قرار مي گيرد .
در جهان شناسي cosmology و جهان بيني در اين « اقدام » مديريتي ، تفكرات علمي كيهان شناسي نظير « نظريه مهبانگ » و به خصوص « نظريه حالت دائمي » ، جايي نمي يابند . بلكه بحث بر دركي است كه هريك از افراد جامعه ، يا به لفظ اسلامي آن هريك از مؤمنان به يك دين و مذهب ، از محيط فيزيكي – اقتصادي – اجتماعي و سياسي و نهايتا" فرهنگي خود دارند .
البته هريك از مؤمنان تحت تاثير همين محيط ها به تفكر مي پردازند ؛ امٌا در واقع امر « هيچ دو نفري را نمي توان يافت كه مفهوم دقيقا" يكساني از جهان داشته باشند » .
از اينجا است كه برداشت از قرآن ، و حتي حديث يا هر اصل ديگري در اسلام نزد هريك از افراد و گروهها متفاوت است ، و به اصطلاح هركسي و هر گروهي از آن تفسيريhermeneutique جداگانه اي دارد .
محمٌد اركون ، اسلام شناس و جامعه شناس مسلمان الجزايري ، جهان بيني اسلامي را كم و بيش متاثر از جهان بيني – پيشگويي predication اعراب حجاز ، يا به طور كلي اعراب قبل از اسلام ، معرفي مي كند ؛ كه ما ( طبيعتا" ) بخش هايي از آن را در اسلام ، متجلي در « شريعت » يا « احكام و قوانين اجتماعي مدعي مديريت بر امٌت »community مشاهده مي كنيم ؛ و اين دقيقا" تفكٌر فردي از امٌت اسلامي است كه بيگمان با تفكٌر بسياري ديگر از مؤمنان به اسلام متفاوت است .
با اين وجود وي نيز مانند ساير مؤمنان به اسلام دو « اصل » بنيادين اسلام را قبول دارد :
1 – قرآن
2 - حديث